نيازهاى مادى انسان ازنگاه قرآن و سنت

پدیدآورسیدمحمود مرویان

نشریهالهیات و حقوق

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیعوامل فقر

share 3432 بازدید
نيازهاى مادى انسان ازنگاه قرآن و سنت

سيد محمود مرويان

اسلام دين زندگى است و به جوانب مختلف زندگى انسان با نگاهى جامع نگريسته و سفارشهايى در خور ارائه كرده است. آموزه‏هاى دينى نيازمنديهاى ضرورى مادى را پيش نياز رشد معنوى انسان دانسته و بر تأمين بايسته، متعادل و در مسير معنويت‏زايى آنها تأكيد نموده است.
«انسان» محور اصلى همه مطالعات حوزه علوم انسانى است. هدف عمده مطالعات و شناختهاى انسان محور و پيامدهاى آن، تأمين خواسته‏ها و نيازهاى زيستى، روانى و معنوى اوست.
انسان موجودى است جسمانى و با نيازهاى مادى. او در زمين با محدوديتهاى خاصّى زندگى مى‏كند. از اين رو بارزترين نياز انسان كه هر كس در اولين وهله آن را مى‏يابد نيازهاى مادى است. نيازهاى مادّى آن نيازهايى هستند كه فقدان آنها يا اختلال در آنها، بقا و سلامت مادى و ظاهرى انسان را مخدوش مى‏كنند؛ مانند نياز انسان به تغذيه مناسب، پوشش، مسكن و امكانات رفاهى بايسته.
رمز موفقيت هر مكتبى در اين نهفته است كه با همه جانبه‏نگرى، واقعيات ملموس و بظاهر پيش‏افتاده زندگى را ناديده نگيرد و به هر جنبه زندگى انسان به ميزان بايستگى آن بپردازد، راهكارهاى لازم را ارائه دهد.
اهتمام آموزه‏هاى دينى به نيازهاى مادى از يك سو، واقع‏نگرى اسلامى را به نمايش مى‏گذارد و از سوى ديگر، ما را به تأثير متقابل عرصه‏هاى گوناگون حيات انسانى متوجه مى‏سازد. بر اين اساس است كه تلاش مربّيان، برنامه‏ريزان و مديران اجتماعى، در مقوله تأمين نيازهاى فرد و جامعه انسانى نيازمند به واشكافى و كارشناسى بيشترى است و آشنايى با نگرشِ جامع به متون دينى و سيره عملى پيشوايان اسلامى اولويت مى‏يابد.

الف) نياز به تغذيه از ديدگاه قرآن و حديث

«... و جعلنا من الماء كلّ شى‏ءٍ حىٍّ...»(انبياء/ 30)
و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم.
«و ما جعلناهم جسدا لايأكلون الطعام»(انبياء/ 8)
ما پيامبران را از كالبدى نساختيم كه غذا نخورند.
«و هو الذى سخّر البحر لتأكلوا منه لحما طريّا» (نحل/ 14)
خداست كه دريا را رام ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد.
«... و أمددناهم بفاكهة و لحمٍ ممّا يشتهون» (طور/ 22)
مردم را با ميوه‏ها و گوشتهايى كه دوست دارند، توان بخشيديم (و يارى رسانديم).
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «... فلولا الخبز ما صلّينا و لاصمنا و لاادّينا فرائض ربّنا عزّوجل.»(1)
اگر نان نبود، نه نماز مى‏خوانديم و نه روزه مى‏گرفتيم و نه واجبات پروردگار بزرگ خود را ادا مى‏كرديم (يعنى بدون غذا نمى‏توانستيم اين وظايف را انجام دهيم.)
امام صادق عليه‏السلام : «... واعلم يا مفضّل! انّ رأس معاش الانسان و حياته، الخبز و الماء.»(2)
اى مفضّل بدان، سرچشمه زندگى و معاش آدمى، نان (مواد غذايى) و آب است.
امام صادق عليه‏السلام : «اللحم من اللحم، و من تركه اربعين يوما ساء خلقه، فانه يزيد فى السمع و البصر.»(3)
گوشت از گوشت پديد مى‏آيد و هر كس چهل روز گوشت نخورد بداخلاق مى‏شود. گوشت بخوريد كه آن شنوايى و بينايى را زياد مى‏كند.
امام صادق عليه‏السلام (اللّهم انّى اسألك من فضلك الواسع الفاضل المفضّل، رزقا واسعا حلالاً طيبا بلاغا للآخرة و الدنيا هنيئا مريئا...»(4)
خدايا از بخشش گسترده و فراوان تو خواستار روزى بسنده، حلال و پاكيزه‏ام كه براى كار آخرتم و دنيايم به اندازه كفاف بوده و گوارا و خوشگوار باشد.

برداشتها

1. دين در مسير تجسّم و تحقق عملى خود نيازمند افرادى استوار است تا بتواند به صورت نظامى فكرى عملى درآمده، هدفهاى خود را در اجتماع تحقق بخشد و اين هنگامى به دست مى‏آيد كه فشارها و مصيبتهاى ناشى از تهيدستى نتواند آنها را از دين و پرداختن بدان باز دارد. از اين روست كه تغذيه كافى و متنوّع براى بدن در برنامه دينى گنجانده شده و به آن سفارش گرديده است و حكومت دينى موظف به زمينه‏سازى حداقل لازم آن براى همه اقشار اجتماعى مى‏باشد. بر اين اساس در سيره پيشوايان دينى آمده است:
الف. بر پشت امام حسين عليه‏السلام در واقعه عاشورا اثرى ديده شد، چون از كيفيت آن از امام سجاد عليه‏السلام پرسيدند، فرمود: اين اثر انبانهايى است كه بر دوش مى‏كشيد و به خانه‏هاى بيوه‏زنان و يتيمان و مسكينان مى‏رساند.(5)
ب. امام صادق عليه‏السلام چون پاسى از شب مى‏گذشت، انبانى با خود بر مى‏داشت كه در آن نان و گوشت و مقدارى درهم بود و آن را بر دوش خود حمل مى‏كرد و نزد نيازمندان مدينه مى‏رفت و آن را ميان ايشان توزيع مى‏كرد.(6)
ج .امام موسى بن جعفر عليه‏السلام شب هنگام به بينوايان مدينه سركشى مى‏كرد و زنبيلى را با خود مى‏برد كه در آن پول و آرد و خرما بود و آن را به ايشان مى‏رساند و نمى‏دانستند كه اين چيزها از كجا مى‏آيد.(7)
2. اسلام به هيچ رو فقر و فلاكت را نمى‏پسندد، بلكه پيوندهاى پيدا و پنهان ميان معاش و معاد، و وابستگى اعمال عبادى همچون نماز، روزه، حج و... با پديده‏هاى معاشى همچون نان، آب، تغذيه... را اعلام مى‏كند. بنابراين سستى در مبارزه با فقر مورد پذيرش اسلام نخواهد بود.
3. اهتمام اسلام به امر معاش و خوراك عمومى مردم و تأمين نيازمنديهاى ايشان در زندگى مادى و تأكيد بر پيوندناگزيرى حياتى ميان تن و نان، موجب تبيين اصل حاكم بر نظام اقتصادى در اسلام مى‏شود؛ يعنى پاسخگويى به نيازمنديهاى طبيعى و تأمين كردن چيزهايى كه انسان براى ادامه دادن به زندگى خويش در سطحى مناسب به آنها محتاج است.
4. همه امكاناتى كه به وسيله آنها نيازمنديهاى آدمى برطرف مى‏شود، در طبيعت و اجتماع موجود است و همه در تقدير و تكوين حكيمانه الهى براى رفع نيازمنديهاى آدمى آماده شده است، در صورتى كه از آنها به گونه‏اى عادلانه و هماهنگ بهره‏بردارى شود.
5. اسلام معاش متناسب را پل و مقدمه سلوك متعالى معادى و تكامل معنوى انسان مى‏داند و به آن همچون جنبه‏اى اصيل براى سير انسان به جانب خداوند متعال مى‏نگرد؛ لذا معاش را در پنج محور مؤثّر و مرتبط مى‏داند:
يك ارتباط معاش با تأمين حيات جسمى مادّى از راه برانداختن نادارى (از آن جا كه فرمود: «انما بنى الجسد على الخبز»)(8)
دو ارتباط معاش با تأمين حيات فكرى (از آن جا كه فرموده: «الفقر مدهشة للعقل»)(9)
سه ارتباط معاش با تأمين حيات اعتقادى (از آن جا كه فرموده: «ان الفقر منقصة للدين»)(10)
چهار ارتباط معاش با تأمين حيات رفتارهاى دينى (از آن جا كه فرموده: «لولا الخبز ما صلّينا...»)(11)
پنج ارتباط معاش با تأمين حيات معنوى و باطنى (از آن جا كه فرموده: «من ابتلى بالفقر، ابتلى باربع خصالٍ... بالضعف فى يقينه»)(12)
6. چشيدن جوهر زندگى و آثار آن به نيرو نياز دارد و بدون آن زندگى و بقاى آن امكان پيدا نمى‏كند. با اين نگرش ديگر مزّه نان (و ديگر مواد غذايى ضرورى) مزّه لذت بردن و پر خوردن نيست، بلكه بر اساس رهنمودهاى دينى (امام صادق عليه‏السلام : «طعم الماء الحياة و طعم الخبز القوّة»(13)) مزّه توان‏يابى، عمل، نشاط و كوشش در عرصه‏هاى زندگى و تكليف است، مزّه نمو و رشد و شكوفايى ذخاير فطرى و عاطفى، مزّه تلاشهاى انسان در مزرعه زندگى، مزّه اجراى عدالت و چالش با ظلم، مزّه هنر و ادب پرداختن به فضيلتهاى انسانى و... مى‏باشد.
از اين رو عوامل آفريننده نيرو بايد در دسترس همگان قرار گيرد و فرصتهاى رشد و ابزار كمال در انحصار عدّه‏اى خاص نچرخد و اسراف و تبذير و تلف كردن اموال در يك سو و فقر و حسرتِ برخوردارى از زمينه‏هاى نيروبخش در سوى ديگر، جامعه اسلامى را به طبقاتى شدن نكشاند.
7. امكانات مادى در حيات معقول انسان مؤثر بوده، جايگاه ويژه‏اى دارند. در برخى آيات شكرگزارى، تقواپيشگى و عمل صالح را از امورى مترتّب بر خوردن مى‏شمرد كه مايه زنده ماندن انسان و قوام تن مى‏باشد؛ از جمله:
«يا ايها الذين آمنوا كلوا من طيّبات ما رزقناكم و اشكروا للّه‏» (بقره/ 172)
«و كلوا ممّا رزقكم اللّه‏ حلالاً طيبا و اتقوا اللّه‏» (مائده/ 88)
«يا ايها الرسول كلوا من الطيّبات و اعملوا صالحا» (مؤمنون/ 51)
در اين گزاره‏ها به نيازمندى جسمانى آدمى اشاره مى‏شود كه با واقعيت تكوينى بشر نيز هماهنگ است. چه آن كس كه شكر خداى خود مى‏گزارد و پروا مى‏دارد، ناگزير بايد زنده باشد و نيرو و نشاط لازم براى تحرك و تقوا و عمل صالح داشته باشد و آدمى تا نخورد و نياشامد نمى‏تواند چنين باشد و خوردن و آشاميدن جز براى كسانى كه امكانات مادى و مالى داشته باشند، ميسّر نمى‏باشد. بنابراين پرداختن مردم به عمل صالح و بقاى دين در ميان ايشان و رواج شريعت و حق‏باورى، جز با رفع فقر و دسترسى هماهنگ مردم به مال و امكانات، عملى نخواهد شد.
هر انسانى مى‏بايد به اندازه كافى در تأمين نيازهاى جسمانى و بويژه تغذيه لازم، موفق باشد.
امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد: خداوند بزرگ آدمى را ميان تهى (اجوف و داراى شكم) آفريد و ناگزير خوردنى و نوشيدنى براى او لازم است.(14)
و نيز پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد: اگر نظر رحمت پروردگار من بر فقراى امّتم نباشد (كه ايشان را حفظ مى‏كند.) فقر نزديك به آن است كه به كفر بينجامد.(15)

ب) نياز به پوشاك، مسكن، استراحت و زينت از ديدگاه قرآن و حديث

اسلام دين زندگى است و به جوانب مختلف زندگى انسان با نگاهى جامع نگريسته و سفارشهايى در خور ارائه كرده است. آموزه‏هاى دينى نيازمنديهاى ضرورى مادى را پيش نياز رشد معنوى انسان دانسته و بر تأمين بايسته، متعادل و در مسير معنويت‏زايى آنها تأكيد نموده است. در اين راستا ابوابى چند از كتب حديثى و صفحاتى چند از سيره معصومان عليهم‏السلام به اين محور اختصاص يافته است؛ از آن جمله:
1. ثقة‏الاسلام كلينى در كافى كتابى را با عنوان «الزّى و التجمل و المروءة» تأليف نموده كه 97 صفحه از جزء 6 كتاب ايشان را در بر گرفته و به اين مسائل پرداخته است: باب التجمل و اظهار النعمة (ص438 440)، باب اللباس (ص441 444)، باب الخواتيم (ص468 470)، باب الحلى (ص475 476)، باب السواد و الوَسمَه (ص482 483)، باب الكُحل (ص493 495)، باب الحمام (ص496 504) باب الطيب (ص510 512).
2. شيخ رضى الدين طبرسى در مكارم الاخلاق نيز به اين بخش پرداخته و ابوابى را تنظيم نموده است: باب آداب التنظيف و التطيب و التكحّل و التدهن و السواك (ص41 45)، باب آداب الحمام (ص57 69)، باب الخضاب و الزينة و الخاتم (ص87 108)، باب اللباس و المسكن و آدابهما (ص109 152).
3. علامه مجلسى در بحارالانوار در جلد 79 به اين مهم پرداخته است و ابواب «التجمل و لُبس الثياب الفاخره و النظيفه» و «تنظيف الخدم» و «السعة فى الحال» را تنظيم نموده است.
4. ملامحسن فيض كاشانى نيز در الوافى در جلد يازدهم مطالبى را از سيره عملى معصومان الهى تحت عنوان «ملابس و تجملات» گردآورى نموده است.
5. شيخ حر عاملى نيز در وسايل الشيعة جلد سوم، 73 باب را به اين موضوعات اختصاص داده است.
6. ميرازحسين نورى نيز در مستدرك الوسائل جلد اول ابوابى را در اين باره سامان داده است.
بنابراين حيات دنيوى انسان داراى اقتضائاتى است و از اين جمله لباس براى پوشش و آسايش و نيز آراستگى سيماى ظاهرى و مسكن براى استراحت و تأمين آرامش نفسانى و نظافت و بهداشت براى سلامت و تزيين و آرايش براى شايستگى در ارتباط اجتماعى و عطر و بوى خوش براى لذت و معاشرت پيش‏بينى شده است.
«يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سوءاتكم و ريشا» (اعراف/ 26)
اى فرزندان آدم همانا بر شما جامه‏اى فرو فرستاديم كه زشتيهاى شما را بپوشاند و هم زيبايى و زيور باشد.
«و جعل لكم سرابيل تقيكم الحرّ و سرابيل تقيكم بأسكم كذلك يتم نعمته عليكم لعلّكم تسلمون» (نحل/ 81)
شما را جامه‏هايى داد كه از گرما نگاهتان دارد و پيراهنهايى (زره‏هايى) كه در جنگ‏ها نگاهتان دارد و اينچنين نعمت خود را بر شما تمامى مى‏دهد تا كه تسليم او شويد.
«و اللّه‏ جعل لكم من بيوتكم سكنا و جعل لكم من جلود الانعام بيوتا تستخفّونها يوم ضعنكم و يوم اقامتكم» (نحل/ 80)
خداوند خانه‏هاى شما را جاى آسايش قرار داد و چنان كرد كه بتوانيد از پوست چهارپايان براى خود خانه (خيمه) بسازيد تا در سفر و اقامت براحتى از آنها بهره ببريد.
«و لقد مكّنّاكم فى الارض و جعلنا لكم فيها معايش» (اعراف/ 10)
شما را در زمين جاى و قدرت داديم و وسايل معيشت شما را در آن فراهم كرديم.
«قل من حرّم زينة اللّه‏ التى اخرج لعباده و الطّيبات من الرزق قل هى للذين آمنوا فى الحيوة الدنيا...» (اعراف/ 32)
بگو چه كسى آرايش را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى‏هاى پاكيزه را حرام كرده است، بگو اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است.
امام صادق عليه‏السلام : «اسحاق بن عمّار قال: سألت اباعبداللّه‏ عليه‏السلام عن الرجل يكون له عشرة اقمصة يراوح بينهما؟ قال: لابأس.»(16)
اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام درباره كسى كه ده پيراهن دارد و آنها را يكى پس از ديگرى مى‏پوشد پرسيدم. فرمود: اشكالى ندارد.
امام صادق به روايت از امام على عليه‏السلام : «ليتزيّن احدكم لاخيه المسلم كما يتزّين للغريب الذى يحبّ ان يراه فى احسن الهيئة.»(17)
خويش را براى برادر مسلمان خود بياراييد، آنچنانكه براى افراد بيگانه آرايش مى‏كنيد و دوست داريد كه شما را با بهترين چهره ببينند.
امام على عليه‏السلام : «ما أصبح بالكوفة احد الاّ ناعما، انّ ادناهم منزلة ليأكل البر و يجلس فى الظل و يشرب من ماء الفرات.»(18)
همه مردم كوفه اكنون داراى وضعيت خوبى هستند، حتى پايين‏ترين افراد؛ نان گندم مى‏خورد، خانه دارد و از آب آشاميدن استفاده مى‏كند.
امام صادق عليه‏السلام : ... قلت لابى عبداللّه‏ عليه‏السلام : «ان لى على رجلٍ دينا و قد اراد أن يبيع داره فيضينى (فيعطينى خ ل) فقال ابوعبداللّه‏ عليه‏السلام : اعيذك باللّه‏ ان تخرجه من ظل رأسه.»(19)
به امام صادق گفتم كه از كسى طلبى دارم و او مى‏خواهد خانه‏اش را بفروشد و (پول من را) بدهد! حضرت فرمود: تو را به خدا، مبادا كه او را از سرپناهش بيرون كنى.
امام رضا عليه‏السلام : «لاينبغى للرجل ان يدع الطيب فى كلّ يوم، فان لم‏يقدر عليه فيوم و يوم لا، فان لم‏يقدر كل جمعة و لايدع ذلك.»(20)
شايسته نيست كه انسان در همه روزها عطر زدن را ترك كند. اگر هر روز نتوانست روز در ميان و اگر نتوانست در هر جمعه و اين (اندازه) را ترك نكند.

برداشتها

1. قرآن كريم انسان مسلمان را به بهره‏ورى فعّال و هدفمند از طبيعت فرا مى‏خواند؛ از جمله بدين امور تشويق مى‏نمايد:
بهره‏مند شدن همگان از زمين (و محل سكونت آن)(الرحمن/ 10)؛
پويش در سرزمينهاى حاصلخيز براى به دست آوردن روزى از محصولات آن(طه/ 54-52)؛
سير و سفر در اطراف و اكناف براى كسب معيشت(جمعه/ 10)؛
فراهم آوردن كالاهاى ضرورى براى زندگى از مواد طبيعى(بقره/ 26)؛
استفاده بهينه از آبهاى گوناگون درياها، رودها و برف و باران(بقره/ 24)؛
استخراج مواد آرايشى و زينتى از درياها(نحل/ 14)؛
استفاده از باغهاى خرم و بوستانهاى پر درخت براى انبساط خاطر و آسايش روح (نحل/ 60).
2. لباس از ضروريات زندگى است. جداى از اين كه برخى پوششها واجب و برخى جنبه اخلاقى دارد، لباس موجب آراستگى سيماى ظاهرى است و شايسته است كه مؤمنان با سيماى خوشايند در جامعه ظاهر شوند. چگونگى كيفيت لباس مرتبط با سطح درآمد و زندگى مردم است. اگر سطح درآمدها پايين باشد، و ضرورتهاى اوليه تأمين نشده باشد، لباس نيز بايد در حدّ لازم مورد استفاده قرار گيرد و اگر سطح درآمدها بالا باشد و مسائل اساسيتر حل شده باشد از لباسهاى فاخر و زيبا نيز مى‏توان بهره گرفت. به هر حال شعار «و ملبسهم الاقتصاد» (و پوشش متّقيان بايد ميانه و متعادل باشد.(21)) معيار عمل است. بر طبق برخى روايات لباس متعدد داشتن، خود رعايت نوعى اقتصاد است و اساسا پوشش انسان در شخصيت اجتماعى فرد مؤثر است.(22)
3. مسأله مسكن از ديگر نيازهاى اوليه آدمى است. در يك جامعه رشد يافته همه افراد بايد از حداقل مسكن بهره‏مند باشند. در جامعه اسلامى علوى در كوفه اين حداقل با برنامه‏ريزى و مديريت اميرمؤمنان عليه‏السلام براى همه فراهم شده بود. در برخى روايات نبوى، بزرگى و آسايش منزل مورد توجه قرار گرفته و از زمينه‏هاى سعادت‏آفرينى انسان مسلمان شمرده شده است.(23) اين البته در صورتى است كه مقدمه دستيابى هدفهاى شايسته خانوادگى و اجتماعى گردد. اين نكته بويژه در هنگامى اولويت مى‏يابد كه افرادى چند در منزل سكونت داشته باشند كه بايد اتاقها و محل استراحت و درس خواندن و خوابگاه‏هاى آنها جدا باشد، تا از آسيبهاى تربيتى و روانى در فضاى خانوادگى پيشگيرى شود. (چنان كه در اين مورد دستورالعمل‏هايى از ائمه اطهار عليهم‏السلام رسيده است.(24))
4. بهداشت و نظافت نيز از توصيه‏هاى مكرّر دينى است و از منظر دين، كثيفى و پليدى نكوهيده و زشت و موجب خشم الهى است. شستشوى بدن كه ركن بهداشت است در حدّ نسبتا بالاى آن يعنى دو روز يك بار (آن هم در سرزمينى خشك كه شرايط جغرافيايى و اجتماعى رعايت بهداشت را مشكل مى‏كرده است و نيز با توجه به مشكلات زندگيهاى قديم و كمبود آب و نبود وسايل استخراج آب از زير زمين) سفارش شده است.(25) بسيارى از احكام در اسلام در عين اين كه فوايد و آثار معنوى و روانى دارد و سنت و سيرت شريعت شمرده شده، تأمين كننده بهداشت و نظافت فردى و اجتماعى مى‏باشد؛ (از قبيل غسل و وضو و آداب آنها) آب در اسلام پاك كننده معرفى شده و پيامبر اسلام از انسان كثيف و ژوليده كراهت مى‏داشتند(26) و در برخورد با مردى ژوليده چهره و بدمنظر كه لباسهاى كثيف پوشيده بود، فرمودند: بهره‏بردارى از مواهب (الهى) و آشكار ساختن نعمتها بخشى از ديندارى است.(27)
بر اين اساس، بهداشت و نظافت فردى و اجتماعى از جمله نيازهاى انسان است كه در سلامت جسمانى، نشاط و شادابى روانى، تكميل فرايض دينى و تزريق شايستگى و تنوّع سازنده به اجتماع، نقش چشمگيرى دارد.
5. تزيين و آرايش از ديگر مقوله‏هاى زندگى بشرى است كه گر چه محل بروز و ظهور آن جسم و اشياء است، اما فلسفه احساس نياز به آن به جان و روان آدمى بر مى‏گردد. درباره سيره عملى الگوهاى دينى رسيده است كه ايشان در خانه لباسهاى درشت و خشن مى‏پوشيدند (تا مبادا به راحت‏طلبى و خوشگذرانى عادت كنند و از انديشه مردمان ضعيف و فقيرى كه به ايشان دل بسته‏اند، باز مانند) و هنگامى كه در جمع ظاهر مى‏شدند، خود را مى‏آراستند و زينت مى‏كردند. آن گاه كه چشمها، دلها و روانها با نگريستن متوجه انسان مى‏شود، اگر سيماى انسان آراسته، تميز، منظم و موزون باشد، مردم از ديدار انسان لذت مى‏برند و نماد يك انسانِ مؤمنِ به كمال و تعادل رسيده، پديدار مى‏شود و دلها براى كسب معارف دينى پذيرا مى‏شود و در مقابل اگر با چهره‏اى پژمرده، افسرده ژوليده و آلوده حضور پيدا كند، بى‏نشاطى و دلمردگى به همراه ارائه منفى از الگوى دينى به جامعه تزريق مى‏شود. از اين رو پيرايش و آراستن سيماى ظاهرى حق بزرگ و نياز همگانى اجتماع است و انسان بايد در مسير تأمين اين نياز اجتماعى بكوشد، بويژه اين كه آرايش مردان براى همسرانشان و بالعكس، در فزونى پاكدامنى افراد و تحكيم مبانى خانواده و توسعه عفّت و امنيت اخلاقى اجتماعى نقش فراموش نشدنى دارد و احساس لذت‏جويى و زيبايى‏خواهى انسان را از طريق مشروع (هر كس نسبت به همسر خويش) تأمين مى‏كند.
از اين روست كه معصومان الهى بدين مسأله اهتمام ويژه‏اى داشتند. گاه موهاى خويش را رنگ مى‏كردند و آن را موجب پاداش الهى و پاكدامنى همسران مى‏دانستند.(28) گاه لباسهاى زيبا و جذّاب را بر رو (به تعبير خودشان براى مردم) و لباسهاى سخت و پشمينه را در زير (براى خدا) مى‏پوشيدند.(29) البته اين روش ريشه در قرآن دارد؛ چه اين كه كتاب الهى انسان را به استفاده از زينتها و زيورها فرا خوانده و تحريم زينتهاى الهى را نكوهش كرده است(اعراف/ 32). همچنين استفاده از عطر گلها و بوهاى خوشبو كننده در حال عبادت و در حضور خانواده و عرصه‏هاى اجتماعى امرى لازم، تكليفى انسانى و اخلاقى و نشانه‏اى از يك نياز فردى و اجتماعى است؛ چه اين كه اساس زندگى انسان بر انس و معاشرت بنا شده و مؤمن كه يك عضو فعال در پيكره اجتماعى است، بايد از جاذبه‏هاى معنوى و مادى مناسب بهره گيرد و در توسعه روابط اجتماعى و پيوندهاى ايمانى و تأمين عواطف پاك انسانى و ارائه يك نماد متعادل دينى بكوشد و با اين نگاه است كه خوش‏بويى از اخلاق پيامبران شمرده شده است.(30)
درباره سيره پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل شده است كه در سفرها از عطر غفلت نمى‏كردند و درباره امام صادق عليه‏السلام آورده‏اند كه جايگاه ويژه ايشان در مسجد از بوى خوش و جاى سجده ايشان شناخته مى‏شد.(31)
ج) نياز انسان به مال و امكانات رفاهى بايسته از ديدگاه قرآن و حديث
دين براى ساختن انسان و پرداختن به جامعه انسانى آمده است. هنگامى كه انسان آنچه را كه براى زندگى و رشد خويش نياز دارد، مالك شد و از پرداختن به برخى كارها (كه لازمه پيامد فقر و مسكنت است) خوددارى كرد، برايش فرصت فراهم مى‏شود تا به امور مهمتر خويش بپردازد. به هدف از «شدن» خود بينديشد و در رشد علمى و تربيتى خود و اطرافيان بكوشد، و گر نه بيشتر انسانها در دو قوس نزول و صعود فقر و رفاه زندگى، بسيارى از زمينه‏هاى شايسته زندگى خود را از كف مى‏دهند و خصلتهاى ناپسند در ذهن و ضمير، احساس و رفتار آنها نهادينه مى‏گردد. از اين روست كه پرداختن به مال و امكانات رفاهى لازم و راههاى شايسته تأمين آنها به ميزان متعال از جمله نيازهاى انسانى شمرده مى‏شود و توصيه‏هاى متنوعى به آنها شده است و بر مديران و برنامه‏ريزان جامعه اسلامى است كه راههاى دستيابى به آن را براى اقشار گوناگون فراهم سازند.
«و يمددكم بأموال و بنين و يجعل لكم جنّاتٍ و يجعل لكم انهارا» (نوح/ 12)
خداوند با اموال و فرزندان به شما كمك مى‏رساند و براى شما بوستانها و جويبارها پديد مى‏آورد.
«فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل اللّه‏» (جمعه/ 10)
هنگامى كه نماز (جمعه) گزارده شده، در زمين پراكنده شويد (و بى كار و بى تحرك ننشينيد) و (روزى و نياز خود را كه) از فضل خداوند (و بخشش سرشار او به شما مى‏رسد) بجوييد.
«و لاتؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل اللّه‏ لكم قياما» (نساء/ 5)
اموال خود را كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است، به دست سفيهان ندهيد.
«و تحبّون المال حبّا جمّا» (فجر/ 20)
مال را بسيار دوست مى‏داريد.
«... و آتوهم من مال اللّه‏ الذى آتاكم...»(نور/ 33)
به آنان (بردگانى كه مى‏خواهند آزاد شوند) از «مال خدا» كه به شما داده است، بدهيد.
امام سجاد عليه‏السلام : «... و خلق لهم النهار مبصرا ليبتغوا فيه من فضله و ليتسبّبوا الى رزقه و يسرحوا فى ارضه طلبا لما فيه نيل العاجل من دنياهم و درك الأجل فى اُخراهم بكلّ ذلك يصلح شأنهم...»(32)
خداوند روز را براى مردم روشن و مايه ديد آفريد، تا در آن نعمت و فضل او را بطلبند و به جستجوى روزى او با اسباب آن برآيند و در زمين او گردش كنند، به طلب آنچه در اين جهان به كارشان آيد برخيزند و به آنچه كه در جهان ديگر بدان نياز دارند، دسترسى پيدا كنند و خداوند با اين همه (حركت و تلاش در راه برآوردن نياز دنيوى و كسب اجر اخروى) به اوضاع بندگان خويش سامان مى‏دهد.
امام صادق عليه‏السلام : «نعم العون الدنيا على الآخرة.»(33)
دنيا براى آخرت خوب ياورى است.
امام صادق عليه‏السلام به روايت از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «من سعادة المسلم... و المركب الهنى‏ء.»(34)
از خوشبختى فرد مسلمان، مركب راهوار است.
امام رضا عليه‏السلام : «ان الانسان اذا ادّخر طعام سنةٍ، خفف ظهره و استراح و كان ابوجعفر عليه‏السلام و ابوعبداللّه‏ عليه‏السلام لايشتريان عقدةً حتى يحرزا طعام سنتهما.»(35)
آدمى اگر خوراك يك سال را ذخيره كند، خود را سبكبار و آسوده حس مى‏كند و چنين بودند امام باقر عليه‏السلام و امام صادق عليه‏السلام هنگامى كه امكانى به هم مى‏رسيد، باغى نمى‏خريدند (به منظور تأمين آتيه) مگر اين كه به مقدار خوراك يك سال خويش كنار مى‏گذاشتند.

برداشتها

1. اصل اوليه در روش اقتصادى اسلام آن است كه مال را از آنِ خدا بدانيم و اين خود يكى از دستاوردهاى ايمان به خدا است. تأكيد مكرر قرآن به اين كه «للّه‏ ما فى السموات و ما فى الارض» (نساء/ 126) زيربناى اين نگرش است و به دنبال آن توصيه مى‏شود كه از آنچه حلال و پاكيزه است بخورد: «يا ايها الناس كلوا مما فى الارض حلالاً طيبا» (بقره/ 168) و پاى بر جاى پاى شيطان نگذارد: «و لاتتبعوا خطوات الشيطان» و سپاسگزار نعمت باشد: «و اشكروا نعمة‏اللّه‏» (نحل/ 116) و اسراف نكند: «و لاتسرفوا» (انعام/ 161) و پرهيزكارى در مصرف را از ياد نبرد: «فكلوا ما غنمتم حلالاً طيبا و اتقوا اللّه‏» (انفال/ 69) و در هنگامِ برخوردارى منش طاغوتى نشان ندهد: «و لاتطغوا فيه»(طه/ 81)و مال را در نزد خود و براى خود ذخيره نكند، بلكه پيوسته در مسير آرمانهاى مقدس انفاق كند. «وانفقوا... و انفقوا» (بقره/ 195، 254)
2. هدفمندى در مصرف مال و بهره گرفتن از مواهب طبيعى و نعمتهاى الهى بمنظور پايدارى زندگى و حركت جامعه به سوى خير و تكامل و آن را غايت مطلوب زندگى ندانستن از توجه‏هاى آموزه‏هاى دينى مى‏باشد. خداوند ثروتمندان را از طغيان و اسراف و تجاوز از مرزهاى الهى منع كرده است تا نعمتها در دسترس همگان قرار گيرد و زياده‏طلبى و فرهنگ مصرفى برانداخته شده و به جاى آن بهره‏مندى خردمندانه از امكانات آسايش و رفاه عمومى به همراه انفاق به ديگران بنشيند.
3. امكانات خدماتى و رفاهىِ لازم از هر نوع و مقوله كه داراى كاركرد مفيدى باشد، مطلوب است و انسان بايد براى تأمين مقتصدانه آن از راههاى پسنديده و معقول تلاش كند و اسراف در اصل آن مفهومى ندارد، اما ميزان بايسته آن بسته به ظرفيتهاى زمانى است و ميان دوره‏ها و سطح درآمد عمومى مردمان هر دو تفاوت مى‏كند. در كلامى امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايد: كوته‏فكران از دوستانم مى‏پسندند كه من بر نمد بنشينم و جامه زبر بر تن كنم، ليكن زمان مقتضى اين زندگى نيست.(36)
يا امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: از ميوه‏هايى كه همه مى‏خورند بايد به خانواده خود بدهد.(37)
يا در جمله‏اى ديگر به سفيان ثورى مى‏گويد: اى سفيان ثورى! آن (نوع لباس پوشيدن و زيستن) در زمان محروميت و تهيدستى بود و آنان (پيشينان ما) به فراخور موقعيت تنگدستى و تهيدستى زمان خود زندگى مى‏كردند، ليكن اكنون زمانى است كه همه گونه نعمت فراوان شده است (و به وفور در دسترس است.)(38)
4. معيار سطح نيازمندى‏هاى رفاهى انسان، تأمين زندگى ساليانه است و در متون دينى آمده است كه اين سطح از توانمندى براى آدمى آسايش خاطر به ارمغان مى‏آورد و با اين آسايش خاطر است كه تفكر و عملِ منطقى زمينه‏سازى مى‏شود و استعدادهاى درونى آشكار شده و بازده اجتماعى ارزنده پديدار مى‏شود.
اين معيار، اشاره روشنى است بر اين كه فقر و مسكنت دست‏كم تا اين مرحله بايد برطرف شود؛ يعنى همه تأمين يك ساله داشته باشند و بر مديران و متوليان نظام اسلامى است كه به سوى اين معيار حركت سامان‏يافته را طراحى نمايند. كسى كه مخارج يك سال او تأمين شده باشد يا زمينه تأمين آنها فراهم باشد و در اين باره از امنيت شغلى برخوردار باشد، در عرصه اجتماع عزتمندانه حضور مى‏يابد و در خانواده نيز از حرمت و احساس كفايت براى مديريت حوادث زندگى بهره‏مند است و باعث آرامش و نشاط همسر و فرزندان خويش شده و در اين فضاست كه زمينه‏هاى اجتناب‏ناپذير بزهكارى و تخلف و زير پا نهادن اصول اخلاقى از بين مى‏رود و حرمتها، قربانى نيازهاى اساسى نمى‏گردد و تضاد طبقاتى و سوءظن اجتماعى و عقده‏هاى حقارت در نسل‏هاى نو پا گسترش نمى‏يابد. اين معيار تا آن جاست كه شيخ حر عاملى در كتاب گرانسنگ فقهى خويش فصلى را با اين عنوان آورده است:
«باب جواز اعطاء المستحق من الزكاة ما يغنيه و انّه لاحدّ له فى الكثرة الاّ من يخاف منه الاسراف، فيعطى قدر كفايته لسنته»(39)؛ فصل جواز پرداخت زكات به مستحق تا سرحد بى‏نيازى و اين مرزى در زيادى ندارد مگر درباره كسى كه بترسند كه اسراف كند و در اين صورت فقط به اندازه هزينه يك سال به او مى‏دهند.
5. بايستگى مال تا آن جاست كه محوريت انسان ناديده گرفته نشود و همه كالاها و فراورده‏ها، وسايلى براى خدمت به انسان و در مسير رفع نيازمنديهاى آدمى به منظور تسهيل رشد همه جانبه او قرار گيرند. بر خلاف انديشه سرمايه‏دارى كه محوريت بر مال است و انسان هم يك ابزار در مسير تكاثر شمرده مى‏شود، در اسلام زياده‏خواهى در جمع مال و امكانات رفاهى؛ بدون برنامه در جهت مصرف و نيز مصرف‏گرايى آزاد، سبب هلاكت و فساد فرد و اجتماع است و آثار روانى و اجتماعى زيانبارى از خود بر جاى مى‏گذارد.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «بدانيد كه فزونى مال مايه تباهى دين و قساوت دل است.»(40)
فلسفه اقتصادى اسلامى بر «قوامى»(41) بودن مال بنا شده، و اين در صورتى ممكن است كه مال از انحصار عده‏اى خاص درآمده، در گردش اجتماعى خويش بركت و اميد و بهره‏ورى را در بين همگان توزيع نمايد و موجب پايدارى و استحكام زندگى گردد و گر نه مال اگر كاركرد قوامى و حيات‏آفرينى اجتماعى آن سلب شود، مطلوبيت نخواهد داشت؛ از باب نمونه قرآن هشدار مى‏دهد كه اموال خود را در اختيار سفيهان و كم‏خردان نگذاريد.(42)
و نيز امام رضا عليه‏السلام حكمت حرمت ربا را نقش تباه‏گرى و تضييع‏كنندگى ربا نسبت به مال و امكانات رفاهى مى‏داند(43) و يا امام صادق عليه‏السلام حركت تكاثرى را ممنوع شمرده و مى‏فرمايند: مكاثره (تكاثر) ضد قوام است.(44)
بنابراين مالها و امكانات در يك جريان رو به رشد بايد از انحصار توانگران خاص خارج شده و به گردش درآمده؛ دستاوردهاى آن همه اقشار اجتماعى را در برگيرد.
د) نياز انسان به تقويت قواى جسمانى از ديدگاه قرآن و حديث
در فرهنگ اسلامى، بر خلاف بسيارى از فرهنگهاى ديگر بدن آدمى مورد تحقير نيست. اسلام بدن انسان را چيزى بى‏ارزش نمى‏شمرد؛ چه اين كه بدن ابزار تكامل روح است و تحقير بدن در حكم تحقير شخصيت آدمى است و كسى كه مستوجب اين عمل شود، مستوجب كيفر است. اسلام براى صحّت و سلامتى بدن ارزش ويژه‏اى قائل است. از طرفى رابطه تنگاتنگى بين ورزش و سلامتى وجود دارد، به گونه‏اى كه معمولاً كلمه ورزش به كلمه تربيت بدنى عطف مى‏گردد. در آموزه‏هاى دينى حفظ و تقويت قواى جسمانى و توانمنديهاى بدنى امتياز شمرده مى‏شود:
«و قال لهم نبيّهم انّ اللّه‏ قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا من انّى يكون له الملك علينا و نحن احقّ بالملك و لم‏يؤت سعةً من المال قال انّ اللّه‏ اصطفيه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم» (بقره/ 247)
و پيامبرشان به آنها (قوم بنى‏اسرائيل) گفت: همانا خداوند طالوت را براى زمامدارى شما انتخاب كرده است. آنها گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد، با اين كه ما از او شايسته‏تريم و به او ثروت زيادى داده نشده است. (آن پيامبر) پاسخ داد: خداوند او را بر شما برگزيده و علم و (قدرت) جسم او را رسميت بخشيده است.
«و لمّا بلغ اشدّه و استوى آتيناه حكما و علما و كذلك نجزى المحسنين»(قصص/ 14)
هنگامى كه (موسى) نيرومند و كامل شد، حكمت و دانش بدو داديم و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم.
«يا ابت استأجره انّ خير من استأجرت القوىّ الامين» (قصص/ 26)
(دختر شعيب خطاب به پدر گفت:) پدر جان، او (موسى) را استخدام كن؛ زيرا بهترين كسى كه مى‏توانى به كار گمارى، كسى است كه قوى و امين باشد.
«و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح و زادكم فى الخلق بصطةً»(احزاب/ 69)
و به ياد آوريد هنگامى كه شما را جانشينان قوم نوح قرار داد و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد.
امام سجّاد عليه‏السلام : «اللهم اعطنى السعة فى الرزق... و الصحة فى الجسم و القوّة فى البدن.»(45)
خدايا گستردگى در روزى و سلامتى تن و نيرومندى بدنى عطايم نما.
رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «لاسبق الاّ فى فصل او خفّ او حاضر.»(46)
هيچ مسابقه يا پول شرط‏بندى در مسابقه (حلال و مجاز) نيست مگر در شمشيربازى (فصل به معناى سلاحهاى برنده و تيز است) و شتر سوارى (و فيل سوارى كه با حيوانات نرم پا انجام مى‏شود) و اسب دوانى (و سواركارى كه با حيوانات سُم دار انجام مى‏شود.
مرّ النبى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم برجلين كانا يتصارعان فلم ينكر عليهما.(47)
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از كنار دو مرد كه با يكديگر كشتى مى‏گرفتند، عبور نموده آنها را سرزنش نكردند. (و با اين سكوت عمل آنها را مجاز شمردند.)

برداشتها

1. ورزش كمك شايانى به ايجاد و تقويت سلامتى جسمانى و روانى مى‏كند و افرادى كه با روش صحيح ورزش مى‏كنند يا داراى فعاليتهاى پرتحرّك مى‏باشند، سالمتر بوده، عمرشان از افرادى كه فعاليتهاى كم دارند، طولانيتر است. بنابراين ورزش نقش اساسى در سلامتى و توانمندى جسمانى انسان دارد. پيامبر گرامى اسلام درباره حق بدن بر انسان مى‏فرمايد:
«انّ لربك عليك حقّا و انّ لجسدك عليك عقّا و لاهلك عليك حقّا.»(48)
پروردگارت بر تو حقى دارد و بدنت بر تو حقى دارد و خانواده‏ات (نيز) بر تو حقى دارند.
جالب اين كه در اين حديث حق بدن و اهميت آن در كنار حق اللّه‏ ذكر شده است و در مجموع كسى مى‏تواند حق الهى و خانواده خويش را بخوبى ادا كند كه از بدنى سالم و نيرومند برخوردار باشد.
2. ورزش كسالت و تنبلى را از انسان زدوده، به او نشاط و شادابى مى‏بخشد قابليتهاى پنهان آدمى را آشكار مى‏سازد. اراده انسان در فعاليتهاى جدّى ورزشى قوى شده، در رشد عزت نفس فردى و اجتماعى انسان و كارآمدى مؤثر مى‏باشد.
3. ورزش همراه با اخلاق، روحيه شجاعت، از خود گذشتگى، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم را در انسان تقويت مى‏نمايد و او را در ارائه مثبت نقشهاى اجتماعى‏اش يارى مى‏رساند و تمايل تعلّق به گروه انسان را در شكل مفيدى سامان مى‏دهد.
4. در انسان غريزه قدرت‏طلبى، برترى جويى و مبارزه‏گرى وجود دارد. ورزشهاى جمعى و مسابقات ورزشى، اگر در محيط و جوّ سالم برگزار شوند، زمينه اشباع سالم اين غريزه را از طريق صحيح فراهم مى‏سازند كه اگر زمينه طبيعى و سالمِ بروز اين غريزه فراهم نشود و در مسير كنترل يافته‏اى مصرف نشود، مشكل‏ساز شده، موجب نابهنجارى‏ها و اختلالات اجتماعى و رفتارى مى‏گردد.
5. ورزش و فعاليتهاى مداوم بدنى براى كودكان فوق‏العاده لازم و ضرورى است. كودكان به طور طبيعى به ورزش، بازى و تحرك علاقه نشان مى‏دهند و اين در رشد جسم و جان ايشان نقش مهمى دارد. مربى دلسوز و زيرك با توجه به نوع بازيها و ورزشهاى مورد علاقه كودكان مى‏تواند شخصيت حقيقى و نيز استعدادهاى نهفته كودك و حساسيتهاى روحى او را كشف و در برنامه‏ريزى‏هاى تربيتى مورد توجه قرار دهد. بازى و ورزش در كودك علاوه بر رشد جسمى به مقوله‏هايى همچون ايجاد منشهاى شايسته، اجتماعى شدن، فرهنگ‏آموزى، وسعت‏نظر و آزادانديشى و شادابى روانى منجر شود. از اين رو انتخابِ فضاى بازى و نوع اسباب‏بازى و همچنين همراهان بازى اهميت مى‏يابند. اسلام نه تنها بازى كودك را تخطئه و محدود نمى‏كند، بلكه آن را پذيرفته، با توصيه‏هايى روشمند مى‏سازد.
امام صادق عليه‏السلام دوره هفت ساله اول را دوره سرورى، شادابى و بازى كودك مى‏شمرند(49)، و امام على عليه‏السلام توصيه مى‏كنند كه هر كس كودكى دارد، خود نيز بايد كودك شود.(50) (و با او بازيهاى كودكانه نمايد.)
6. تربيت بدن و تقويت توانمندى‏هاى جسمانى در مورد زنان نيز بايسته است و سستى و كاستى در ايشان هم پذيرفته نيست. نهايت، هماهنگى با ديگر ابعاد وجودى زن و آسيب نرسيدن به آن قابليتها و رشد متعادل و هماهنگ بايد مورد توجه قرار گيرد، به گونه‏اى كه سلامتى، زيبايى، شادابى و ظرافت زن و امكان تلاش فعال در عرصه‏هاى ويژه بانوان، برايش محفوظ بماند و اين همه در محيط سالم و امن فراهم شود.
«راه ميانه»؛ معيار صحيح در ميزان پرداختن به نيازهاى مادى
راه روشنى كه دين فرا راه ما قرار داده و ما را به پيمودن آن تشويق نموده، راه ميانه است:
«و على اللّه‏ قصد السبيل» (نحل/ 9)
بر خداوند است نشان دادن راه ميانه.
راه ميانه راه تعادلى است و موجب تعادل و تناسب فرد و اجتماع مى‏گردد. انسانها از نظر فطرت و آفرينش و قواى ظاهرى و باطنى و گرايشهاى درونى و رفتارهاى خارجى، ويژگيهايى دارند كه هر يك داراى دو سويه افراط و تفريط است. آنچه بايسته انسان است، شناخت حد وسط اين دو و پايبندى به آن است. در برخى موارد اين راه تعادلى مرزبندى شده است: «و لاتجعل يدك مغلولة الى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط فتقعد ملوما محسورا»(اسراء/ 29)
در انفاق مال، دست خويش را تا گردنت بسته و دربند قرار مده (و آنچنان بخيل و ممسك مباش كه خيرى از تو نتراود) و دستانت را به تمامى مگشا (آنچنان كه دار و ندارت از بين برود)، تا مبادا از كار و زندگانى افتاده شوى و ديگران را به خود جلب كرده و با غم و اندوه دست به گريبان گردى.
يا قرآن درباره چگونگى بيان الفاظ در نماز مى‏فرمايد: «نمازت را با صداى بلند برگزار مكن و نيز آنچنان آن را آهسته مخوان، بلكه ميان اين دو حالت افراط و تفريط جوياى راهى معتدل باش.»(اسراء/ 110)
همچنين در ناحيه اميدوارى به خداوند متعال و رحمت سرشارش از يك سو، و بيمناك بودن از او و عذاب بى‏مانندش از سوى ديگر، به توازن و تعال بين اين دو اشاره شده است، به گونه‏اى كه كمترين ناهمخوانى هر يك با ديگرى، تأثيرى ناشايست و دامنه‏دار را در ذهن و ضمير، جسم و جان فرد به جا مى‏گذارد، و در عملكرد يا او را به يأس و افسردگى و زمينگيرى و يا به طغيان و غرور و غفلت مى‏كشاند.(51)
بدين سان هر جا سخن از اميد به لطف الهى رفته، در كنار آن ترس از عذاب دردناك او مطرح شده است: «اولئك الذين يدعون يتبغون الى ربّهم الوسيله ايّهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه...» (اسراء/ 57)
اين پيامبران خود همان كسان‏اند كه خدا را مى‏خوانند و از راه اطاعت خدا جوياى وسيله‏اى به قرب پروردگار خويش‏اند تا معلوم گردد كه چه كسانى هم به او نزديكتر و هم به رحمتش اميدوارتر و هم از عذابش بيمناك‏اند.
بى‏توجهى به راه ميانه در عرصه نيازهاى مادى، آدمى را به بيراهه مى‏كشاند و او را در اسارت يكى از دو آفت فزونخواهى يا فقر نابود مى‏كند. تكاثر و فزونخواهى مايه‏هاى اخلاقى فرد را تباه مى‏كند و شيفتگى به شادخوارى و طغيان و مصرف‏زدگى را دامن مى‏زند. فقر و بينوايى نيز شخصيت فرد را خرد مى‏كند و استعدادها را مى‏ميراند و بتدريج آسيبهاى جهالت و خوارى و فساد را بر سر اجتماع فرو مى‏ريزد.
از جمله دستاوردهاى محوريت دادن به «اصل ميانه‏روى» در نظامواره نيازهاى مادى، ايجاد روحيه برادرى در اجتماع است؛ چه افراد، در هر اجتماع چون به حقوق و نيازهاى اوليه خويش دست يابند و گرفتار دامهاى دنياطلبانه نشوند، در دل‏خويش خشم و رشكى نخواهند يافت، بلكه نسبت به يكديگر احساس محبت و همدلى مى‏نمايند و بدين ترتيب اسباب كينه و اختلاف از بين مى‏رود و نيازهاى عالى وجود انسانى مطرح مى‏شود و آدمى با فراغت از نيازهاى اوليه، به دنبال راهبردهاى تأمين نيازهاى شناختى و معنوى خويش مى‏رود. در مقابل اگر از طريق ميانه‏روى تخلف شود، امنيت و سلامت اجتماعى مخدوش شده، پيوندهاى سالم عاطفى و ارزشى ميان انسانها، جاى خويش را به روابط حيوانى مى‏دهد؛ چنان كه امام على عليه‏السلام در اين باره تحليل مى‏فرمايد: «يأكل عزيزها ذليلها و كبيرها صغيرها، قد اخلّت اهلها عن قصد السبيل.»(52)
نيرومند و صاحب مقام دنيوى، ذليل و خوار را مى‏خورد و بزرگِ دنيا كوچك را، در اين صورت دنيا مردم خود را از سپردن راه ميانه منحرف كرده است.
اسراف يكى از چهره‏هاى زشت در عدم تعادل نسبت به بهره‏ورى نيازهاى مادى است. اسراف را تجاوز از حدّ در هر فعلى كه آدمى انجام مى‏دهد، گفته‏اند.(53)
اصل حاكم بر طبيعت آدمى اعتدال و ميانه‏روى است. شخص مسرف انسان نامتعادلى است كه يا در خصوصيات روانى و يا در مسائل مادى دچار تجاوز از مرزبندى طبيعى و فطرى خويش گشته است و اين به هر حال به تباهى و نابسامانى كلّى فرد خواهد انجاميد. قرآن خبر داده است كه سرانجام مسرفان تباهى و نابودى است.(انبياء/ 9) نيز فرد مسرف مبتلابه ترديد و گمان(54) در حقايق اساسى خلقت و همچنين تكذيب(55) واقعيات فطرى مى‏شود.
بر طبق بيان قرآنى فساد از لوازم اسراف است: «و لاتطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون فى الارض و لايصلحون»(شعراء/ 152-151) خواه در مالكيت اموال و يا در مصرف آنها. پر واضح است كه پس از فساد، هلاكت و نابودى به سراغ فرد مسرف مى‏آيد. بنابراين همان طور كه نابودى، به دنبال حدناشناسى در مصرف پديدار مى‏شود(56)، در حدناشناسى مالكيت نيز نمايان مى‏گردد.(57) از نظر روانى نيز فرد مسرف در تكاپوى جمع و مصرف اموال حقيقت خود را مى‏بازد و تمنّيات دنيوى همه سرمايه او را مى‏سوزاند و هرگز شخص مسرف به نيازهاى عاليتر وجودى خويش متوجه نمى‏گردد و بالاخره از نگاه اكرام و حمايت الهى محروم مى‏شود: «انّه لايحبّ المسرفين»(انعام/ 141)
رويه ديگر انحراف از مرز تعادلى راه ميانه، درّه هولناك فقر است. فقر نداشتن چيزهايى است كه انسان در زندگى به آنها نيازمند است و يا كاستى امكاناتى كه شكوفايى قابليتهاى آدمى و ظهور استعدادهاى او به آنها بستگى دارد. تعبيرهاى حديثى درباره فقر به اين تعريف اشاره دارند؛ مانند سخن على عليه‏السلام كه: «الفقر الموت الاكبر»(58)، يا «القبر خير من الفقر»(59). فقر بسترى آفت‏زاست و به عنوان تلخترين چيزها و شرّ واقعى و عامل زياد شدن خطا و گناه معرفى شده است.
امام على عليه‏السلام : «الفقر مع الدَّين، الشقاء الاكبر.»(60)
فقر با بدهكارى بزرگترين بدبختى است.
امام صادق عليه‏السلام : «قال لقمان... ذقت المرارات كلّها، فما ذقت شيئا امرّ من الفقر.»(61)
همه تلخيها را چشيدم و چيزى تلختر از فقر نديدم.
امام على عليه‏السلام به فرزندش امام حسن عليه‏السلام فرمود: «لاتُلم انسانا يطلب قوته، فمن عدم قوته كثر خطاياه.»(62)
انسانى را كه طلب روزى خود مى‏كند، ملامت مكن. چه هر كس روزى خود (و خانواده خود) را نداشته باشد، خطاهايش فزون گردد.
رابطه فقر با كفر و منجر شدن فقر به سستى در باورهاى دينى يا اعمال دينى كه به ميراندن ارزشها و فضيلتهاى انسانى و معنوى مى‏انجامد، بُعدى ديگر از آثار شوم و بازتابهاى منفى اين بليّه اجتماعى است.
امام صادق عليه‏السلام به روايت از پدرانش از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «كاد الفقر ان يكون كفرا.»(63)
فقر به آن نزديك است كه به كفر بينجامد.
بسيارى از آسيبهاى روانى و شخصيتى كه در طبقات فقير مشاهده مى‏شود، ضعف جسمى، عقده حقارت، متزلزل شدن اركان خانواده، فساد جنسى و اخلاقى، سرخوردگى اجتماعى و احساس افسردگى و فراموش شدن بخشهايى پر استعداد و با ظرفيت از جامعه، انزواى سياسى اقشار ضعيف و سپردن مراكز حساس به مال‏اندوزان و دنياطلبان و... از ره‏آوردهاى نگران‏كننده فقر مى‏باشد.
در مقابل توصيه‏هاى متنوع دينى در جهت مبارزه با زمينه‏سازهاى فردى و اجتماعى فقر، نشان از توجه دقيق و عميق اسلام به اين مسأله دارد. اصرار بر تحقق عدالت اجتماعى و تاكيد بر استراتژى مبارزه با فقر، فساد و تبعيض و تلاش در جهت برانداختن جريانهاى مسرف و مترف و ترسيم اقتصاد متعادل اسلامى نه اقتصادى يكسره آزاد يا اقتصاد صرفا دولتى و جدّيت حاكميت دينى در مسير باز گرفتن حقوق تضييع شده مستمندان و تكليف واليان اسلامى در همنشينى با بينوايان و تحقير مال‏اندوزانِ دنيامحور از روشهاى اسلامى در برخورد با اين پديده مى‏باشد.
نياز به برنامه‏ريزى نتيجه طبيعى ضرورت ميانه‏روى در مسير تأمين نيازهاى مادّى
يكى از مهمترين تعاليم اقتصادى اسلام، اصل اندازه‏دارى در زندگى و برنامه‏ريزى براى تأمين نيازهاى مادى مى‏باشد. تربيت معاشى و تنظيم مصرف و پرورش روح انضباط مادى و نظم اقتصادى از جمله امورى است كه توصيه‏هاى متنوع و مكرّرى بدان شده است.
ستيغ بلند اين تربيت سازنده و برنامه‏ريزى تأثيرگذار، استوارسازى اصل نظم و اعتدال در تأمين نيازهاى مادى و مصرف است. شكل راستين اندازه‏دارى در تأمين و مصرف آن است كه زندگى اترافى و اسرافى يا فقيرانه و ذليلانه به زندگى قوامى و مقتصدانه تبديل شود، تا مصرف كردن و بهره‏مند شدن از مواهب و امكانات هم از نظر كمّى و هم از نظر كيفى با واقعيتهاى زندگى فطرى انسان و با تراز «نيازسنجى واقعى» هماهنگ شود.
«منهم امّة مقتصده و كثير منهم ساء ما يعملون» (مائده/ 66)
گروهى از ايشان بر راه ميانه مى‏روند و بسيارى از ايشان بد كار مى‏كنند.
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «التقدير نصف المعيشة.»(64)
اندازه نگاه داشتن نيمى از معيشت است.
امام على عليه‏السلام : «قوام العيش حُسن التقدير و ملاكه حُسن التدبير.»(65)
پايدارى زندگى به آن است كه بخوبى اندازه نگاه دارى و معيار زندگى آن است كه خوب برنامه‏ريزى كنى.
امام باقر عليه‏السلام : «الكمال كل الكمال التّفقّه فى الدين و الصبر على النائبه و تقدير المعيشة.»(66)
كمال در درجه اعلا به تفقه در دين و صبر بر مصيبت و اندازه‏دارى (برنامه‏ريزى) در معيشت است.

پى‏نوشتها

1. كلينى، كافى، ج5، ص72.
2. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج3، ص87.
3. حر عاملى، وسايل الشيعه، ج17، ص26.
4. نورى، مستدرك الوسائل، ج2، ص421.
5. بحارالانوار، ج44، ص190.
6. وسايل الشيعه، ج6، ص278.
7. بحارالانوار، ج49، ص97.
8. كافى، ج6، ص286.
9.علينقى فيض الاسلام، ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، ص1238.
10. همان.
11. كافى، ج5، ص73.
12. بحارالانوار، ج69، ص47.
13. ابن شعبه حرانى، تحف العقول عن آل الرسول، ص273.
14. كافى، ج6، ص278.
15. بحارالانوار، ج72، ص47.
16. كافى، ج6، ص443.
17. همان، ج4، ص439.
18. ابن شهر آشوب، مناقب، ج2، ص99، به نقل از: حكيمى، الحياة، ج5ب، ص174.
19. وسايل الشيعه، ج3، ص558.
20. ابن‏بابويه، عيون اخبار الرضا عليه‏السلام ، ج1، ص279.
21. نهج‏البلاغه، خطبه متقين.
22. طبرسى، مكارم الاخلاق، ص112.
23. وسايل الشيعه، ج3، ص558.
24. مكارم الاخلاق، ص256.
25. كافى، ج6، ص496.
26. همان، ص439.
27. همان.
28. مكارم الاخلاق، ص89.
29. الاربلى، كشف الغمّه، ج2، ص157، به نقل از: الحياة، ج5، ص64.
30. جلالى، مسند الامام الرضا عليه‏السلام ، ج2، ص372.
31. مكارم الاخلاق، ص55.
32. ترجمه عبدالحميد آيتى، الصحيفة السجاديه، دعاى 6، ص55.
33. كافى، ج5، ص73.
34. همان، ص512.
35. محمدرضا و محمد و على حكيمى، الحياة، ج6، ص116.
36. عزيزاللّه‏ عطاردى، مسندالامام الرضا عليه‏السلام ، ج2، ص361.
37. كافى، ج5، ص512.
38. الحياة، ج6، ص148.
39. وسايل الشيعه، ج6، ص178.
40. تحف العقول عن آل الرسول، ص141.
41. «... اموالكم التى جعل اللّه‏ لكم قياما» (نساء/ 5)
42. «و لاتؤتوا السفهاء اموالكم»(نساء/ 5)
43. ابن بابويه، علل الشرايع، ج2، ص94.
44. كافى، ج1، ص32.
45. شيخ عباس قمى، مفاتيج الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
46. جمال الدين المكى العاملى (شهيد اول)، اللمعة الدمشقية، فصل سبق و رمايه.
47. بحارالانوار
48. همان، ج70، ص128.
49. مستدرك وسايل، ج2، ص100.
50. وسايل الشيعه، ج15، ص203.
51. قال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «لو وزن خوف المؤمن و رجاءه لاعتدلا.» طبرسى، مجمع البيان، ج5، ص199.
52. تحف العقول، ص57.
53. قمى، سفينة‏البحار، ج1، ص616.
54. «كذلك يضلّ اللّه‏ من هو مسرف مرتاب» غافر/ 34.
55. «ان اللّه‏ لايهدى من هو مسرف كذّاب» غافر/ 28.
56. امام على عليه‏السلام : «من لم يحسن الاقتصاد، يهلكه الاسراف»، به نقل از: آمدى، غررالحكم، ص274.
57. امام على عليه‏السلام : «من يستأثر من الاموال يهلك» به نقل از: تحف العقول، ص155.
58. عبده، نهج‏البلاغه، ج2، ص192.
59. كلينى، كافى ج2 ص21
60. غررالحكم، ص28.
61. بحارالانوار، ج3، ص421.
62. همان، ج72، ص47.
63. ابن بابويه، خصال، ج1، ص12.
64. بحارالانوار، ج104، ص73.
65.آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ص236.
66. تحف العقول عن آل الرسول، ص213.

مقالات مشابه

نقد و بررسي ديدگاه مفسران در توصيف انسان به هلوع در آية 19 سوره معارج

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمحمد نقیب‌زاده, امیررضا اشرفی, محمدحسین شیرافکن

واكنش هاي انسان در برابر نقمت ها در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهزینب روستایی, زهرا انصاری

امکان فقری؛ جامع ترین معنا در آیه 15 از سوره فاطر

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمدجواد طالبی چاری

بررسی و تبیین مفهوم «انسان متعالی» از منظر قرآن کریم

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهرضا علی نوروزی, هاجر کوهی اصفهانی

الگوی انگیزش انسان در سازمان از دیدگاه قرآن کریم

نام نشریهمدیریت اسلامی

نام نویسندهمجتبی اسکندری, سیامک احمدنیا آلاشتی, ابوالفضل محمدی, محمد بازرگانی